عدم تناسب آموختههای دانشگاهی و مهارتهای مورد نیاز بازار کار یک واقعیت است. ولی باید توجه داشته باشیم که این مسئله در خصوص رشتههای عملی و کاربردی-حداقل در فضای رشته گرافیک- تا حدودی متفاوت است. ما در رشته گرافیک، شاهد فارغالتحصیلانی هستیم که اگر روال آموزش را به خوبی طی کرده باشند-یعنی قبل از ورود به دانشگاه، به هنرستان رفته و مقدمات کار را به خوبی فرا گرفته باشند و سپس وارد دانشگاه شده باشند- میتوانند به راحتی وارد بازار کار شوند؛ لذا از این لحاظ ما برای افرادی که به صورت حرفهای این رشته را به اتمام میرسانند، مشکلی نداریم. البته نکتهای که هست، طبیعتاً بایستی توانمندی و استعداد فرد هم با رشته انتخابیاش هماهنگ بوده باشد. علیرغم دانشگاههای فراوانی که در سطح کشور ایجاد شده است، به نظرم فضای کار برای فارغالتحصیلان این رشته مهیاست.
در ادامه مصاحبهای را مطالعه میکنید با استاد مسعود نجابتی ، طراح گرافیک و مدرس دانشگاه در این زمینه که به جوانب مختلف کارایی آموزههای دانشگاهی و نیز کسب مهارت های فوق العاده پرداخته است.
اشتغال در زمینه گرافیک بیشتر نیازمند مدرک است یا مهارت؟
قدر مسلم ما در اینجا زیاد با بحث مدرک مواجه نیستیم. در بازارِ کار گرافیک شاید برای هیچ سفارشدهندهای اهمیت نداشته باشد که با طراحی کار میکند که فوق لیسانس دارد یا دکترا گرفته است یا متقابلاً هیچ تحصیلات دانشگاهی مرتبطی داشته یا نداشته است! در بازارِ کار این رشته، افراد بیشتر به دنبال رزومه کاریِ موفق یک طراح هستند، اینکه از نظر حرفهای در چه شرایط و جایگاهی قرار گرفته و نمونه کارهای قبلیاش چگونه بوده است؟ شرط موفقیت یک طراح در بازار کار؛ سابقه کاری اوست نه تحصیلاتش! لذا با این مقدمه که بنده خدمتتان عرض کردم؛ طبیعتاً ما افرادی را داریم که بدون آنکه تحصیلات آکادمیک خاصی را طی کرده باشند، به دلیل استعداد و توانمندیهای شخصی توانستهاند در بازار کار موفق باشند، حتی افرادی که تحصیلاتی غیرمرتبط با رشته گرافیک را طی کردهاند. در مقابل؛ نمونههایی هم داشتهایم که با داشتن مدارک تحصیلی بالا، نمرههای خوب و پایان نامه خیلی موفق؛ هنوز نتوانستهاند در بازار کار به موفقیتی دست پیدا کنند؛ لذا همانگونه که خدمتتان عرض کردم، در رشتههای عملی که مواجه با فضای کاربردی و سفارش کار هستیم، ارزش و جایگاه مهارت و مهارتسنجی، بسیار بیشتر از دیگر رشتههای دانشگاهی اهمیت مییابد.
چه مشکلات دیگری را پیش روی موفقیت رشته گرافیک و فعالان آن در ایران میبینید؟
مسئله مهم دیگری که در مورد بازار کار رشته گرافیک باید به آن توجه نمود، مسئله بازارسنجی و نیازسنجی است. ما در حال حاضر آنچنان که در تهران و کلانشهرها به طراح گرافیک نیاز داریم؛ در دیگر شهرها و مناطق کشور واقعاً نیازمند حضور اینگونه افراد با این تخصص خاص نیستیم. تقسیم رشتههای دانشگاهی در شهرستانهای مختلف بدون در نظر گرفتن این نیازسنجیها، ما را در حوزه اشتغال فارغالتحصیلان بومی آن شهرها با مشکلاتی مواجه خواهد نمود. ما میبینیم که به عنوان مثال، دانشگاه فردوسی در شهری مانند نیشابور دانشگاه هنر تاسیس میکند. در حالی که نه خود شهر پتانسیل لازم برای این کار را دارد-از لحاظ فضا و گرافیک محیطی، میزان نمایشگاهها و گالریها، موزهها و غیره- و نه نیاز آنچنانی به تاسیس چنین رشتهای در آن شهر احساس میشود؛ لذا دانشجویان در نهایت مجبور خواهند بود که تجربه کسب شده در این محیط را با خود به شهرهای بزرگ ببرند تا شاید خریداری برای آن پیدا شود! اینها برای اشتغال باید به شهرهایی مثل مشهد، تهران و قم-به عنوان قطب دوم صنعت نشر کشور- مهاجرت کنند. این در حالی است که تعداد دانشگاههای هنر موجود در شهر قم بسیار کمتر است. این توزیع و تقسیمبندی نامناسب با مشکلاتی همراه خواهد شد.
در بازارِ کار گرافیک شاید برای هیچ سفارشدهندهای اهمیت نداشته باشد که با طراحی کار میکند که فوق لیسانس دارد یا دکترا گرفته است یا متقابلاً هیچ تحصیلات دانشگاهی مرتبطی داشته یا نداشته است!
پس مسئله اشتغال فارغالتحصیلان گرافیک را-در صورت طی روال منطقی آموزش- مسئله اصلی گرافیک نمیدانید؟
همانطور که خدمتتان عرض کردم؛ با توجه به فضایی که در حال حاضر در دانشگاهها وجود دارد، بنده فکر میکنم اگر تحصیل افراد در رشته گرافیک، همراه با تحصیلات هنرستانی باشد، برای اشتغال و جذب شدن به بازار کار با مشکل حادی روبرو نخواهند شد. در برخی واحدهای درسی مانند چاپ، عکاسی و دیگر واحدهای تخصصی تعداد ساعات آموزش و حجم مطالب درسی ارائه شده به اندازهای نیست که بتواند دانشجو را به صورت حرفهای تربیت کند. در این موارد طبیعتاً نیاز به دورههای تحصیلات تکمیلی احساس میشود که برای همین منظور نیز مدارسی در سطح تهران ایجاد شده است. این مدارس به نوعی حکم کارآموزی پس از دانشگاه را دارند. طبیعتاً این محیط در همه کشورها وجود دارد که دانشجو پس از تکمیل دوره تحصیلات خود وارد یک محیط کار جدی میشود تا در آنجا کارآموزی کرده، برای ورود به بازار کار آماده شود. بنده فکر میکنم این قسمت از پروسه حرفهای شدن دانشجویان که به مثابه حلقه تکمیلی تحصیلات آکادمیک به حساب میآید، در کشور ما ضعیف است. ما نیاز داریم که دانشجویان را پس از دانشگاه، وارد یک مرحله حرفهایتر کنیم تا آموختههایشان را در آنجا به صورت تجربی محک بزنند. دانشجو باید در این محیط تحت اشراف یک استاد کارآموزی کرده، سفارش کار واقعی دریافت کند. دانشجو باید در این مرحله یک پروسه حرفهای کار عملی را از صفر تا ۱۰۰ طی کنند. ما همانطور که عرض کردم در این زمینه ضعف داریم.
پس واحدهای تعریف شده در سیستم دانشگاه و وقتی که دانشجو در این زمینه صرف میکند، زیاد هم با نیازهای بازار کار بیتناسب نیست…
بله. همین طور است. حرف ما این است که این پروسه آموزش عملی بایستی تکمیل و تکمیلتر شود. ممکن است دانشگاهی به دلیل مناسب نبودن سطح کیفی استاد، لابراتوار عکاسی یا امکانات جانبی مشکلاتی داشته باشد و نتواند آن واحد را به درستی ارائه دهد، ولی در مجموع در سطح دانشگاههای حرفهای این مشکلات زیاد وجود ندارد. فرضاً در دانشگاه تهران یا دانشگاه هنر، دانشجویان اگر روال آموزش را به صورت منطقی طی کرده باشند، پس از فارغالتحصیلی به راحتی میتوانند جذب بازار کار شوند. تحصیلات تکمیلی برای مواردی است که ما میخواهیم دانشجو در یک موضوع تخصصی مثل تایپوگرافی، عکاسی تبلیغاتی یا چاپ تبحر ویژهای کسب کند. مدارسی برای این منظور ایجاد شده که در حال حاضر دارند تحصیلات تکمیلی را ارائه میکنند.
ورود دانش آموختگان رشتههای انسانی، تجربی و ریاضی به رشتههای هنر چطور؟ این واقعیت، نمیتواند یکی از مسائل مبتلا به رشتههای هنری باشد؟
حتماً مسئله است. بنده احساس میکنم یکی از مشکلات حادی که الآن در زمینه آموزش گرافیک وجود دارد حجم زیاد ورودیهای دانشگاه است. رشته هنر به صورتی تعریف شده است که هر فردی که کنکور میدهد، میتواند رشته هنر را هم انتخاب کند. یعنی اگر در رشته مورد علاقهاش قبول نشد، گزینه دومش هنر است! در صورتی که برای موفقیت در رشته هنر لازم است تا این افراد قبل از ورود به دانشگاه، حتماً روند تحصیل در هنرستان را طی کرده باشند. الآن با افراد زیادی در دانشگاه مواجه هستیم که وارد رشته هنر شدهاند ولی هیچ اطلاع و تجربه عملی از مبانی کار در رشتههای مختلف هنری ندارند. فرضاً برای رشته گرافیک، اصلاً طراحی کار نکردهاند یا مبانی اصلی آن را هم آگاهی ندارند. این افراد از رشتههای انسانی، تجربی و ریاضی وارد رشته هنر میشوند و هیچ اصراری برای گذراندن یک دوره پیش نیاز هم بر سر راهشان وجود ندارد. اینها مستقیماً سر کلاس واحدهای تعریف شده در دانشگاه در کنار کسی مینشینند که چهار سال در هنرستان تحصیل کرده است. این در حالی است که در خیلی از دانشکدهها برای رشته تجسمی و گرافیک مصاحبه و گزینش تخصصی قبل از ورود به دانشگاه وجود ندارد و افراد به صرف قبولی در کنکور میتوانند وارد کلاس گرافیک شوند. این در حالی است که استاد با این تصور به سر کلاس میرود که دانشجو سابقه کار عملی و علمی در هنرستان را داشته است!
سیستم کارآموزی چقدر در رشتههای هنر رعایت میشود و تعریف شده است؟
تا آنجایی که بنده اطلاع دارم؛ این سیستم از قدیم هم در دانشگاه تعریف نشده بود. در حال حاضر هم اگر اتفاقی در این حوزه میافتد، توسط بخش خصوصی مدیریت میشود. یعنی مدارسی در تهران احداث شدهاند که ادعای تدریس درسهای تدریس نشده در دانشگاه را دارند. من تصورم این است که ما به علت بزرگ شدن قلمرو رشتههای تخصصی مثل گرافیک و زیرشاخههای مربوط به آن ما نیاز به تاسیس رشتههای تخصصی از مقطع کارشناسی داریم نه از مقطع ارشد. یعنی لازم است که دانشجو از همان ابتدا به صورت تخصصی وارد رشته طراحی حروف شود نه اینکه مثلاً ما انتظار داشته باشیم با گذراندن ۴ تا ۸ واحد طراحی حروف، وارد بازار کار شود و در این زمینه تبحر هم داشته باشد. الآن افراد فعال در زمینههای تخصصی افرادی هستند که خودشان علاقهمند هستند و در فضای خارج از دانشگاه نزد استاد رفته و آموزش دیدهاند. آنچه در دانشگاه تعریف شده است؛ به قولی کار راه انداز هستند ولی به شکل عمومی. یعنی دانشگاه یک دانش عمومی را در همه زمینهها در اختیار دانشجو قرار میدهد. در زمینه طراحی، عکاسی، تصویرسازی، گرافیک، خوشنویسی و غیره.
پس در حال حاضر راهکار حرفهای شدن در این زمینهها چیست؟
با توجه به شرایط روز، گسترش رشتهها و نیازهای جامعه و بزرگ شدن حوزه فعالیتها، ما نیاز داریم رشتههای دیگری را در کنار رشته گرافیک به صورت تخصصی راه اندازی کنیم. مثلاً تایپوگرافی، عکاسی تبلیغاتی، تصویرسازی حرفهای، انیمیشن باید از همان ابتدای دوره چهارساله کارشناسی به صورت حرفهای به دانشجو آموزش داده شود تا ما بتوانیم نیازهای جامعه در این زمینهها را برآورده کنیم. الآن ما برای خیلی از زمینههای جدید ایجادشده در بازار کار در چارت درسی دانشگاهها فکری نکردهایم. طراحی وب نیز از جمله این موارد است. شاید رشته محلهایی در حد کاردانی در دانشگاههای علمی-کاربردی تعریف شده باشد، ولی آموزش تخصصی در حد کارشناسی و کارشناسی ارشد را تعریف نکردهایم. الآن بحث طراحی فونت برای قلمهای چاپی یکی از نیازهای جدی جامعه است ولی ما در این زمینه رشته تخصصی خاصی نداریم و تمام کسانی که به صورت حرفهای در این زمینه فعالیت میکنند تنها چهار واحد درسی در این زمینه گذراندهاند. مابقی دانستههای این افراد در این زمینه؛ مربوط به مطالعات شخصی آنها یا آموزش در خارج از کشور است.
پس یکی از معضلات اصلی رشتههای هنر برای تربیت نیروی متخصص، در این بخش است…
بله. ما الآن در بحث تعریف واحدهای درسی و رشتهها نیاز به یک بازنگری جدی داریم. اگر این اتفاق بیفتد، بحث توزیع رشتهها نیز تا حدی حل خواهد شد. یعنی در برخی مناطق کشور لازم نیست ما خود رشته گرافیک را ایجاد کنیم. فرضاً در شهری مانند اصفهان شاید دیگر نیاز به تاسیس رشته محل جدید در رشته گرافیک نباشد. ولی حتماً به تاسیس رشتههای تخصصی متناسب با نیازهای شهر اصفهان نیاز داریم. مثلاً برای طراحی تابلوهای میدان نقش جهان و میدان امام اصفهان-و البته زیباسازی همه شهرها- ما نیاز به متخصص طراحی گرافیک محیطی داریم. این در حالی است که دانشجویان گرافیک ما طی دوره تحصیلیشان تنها دو واحد گرافیک محیطی میخوانند. شاید ده سال قبل این نیاز حس نمیشد؛ ولی در حال حاضر، این یک نیاز جدی است.
منبع:تسنیم و یاقوت