۵ سوال از ۱۰۰ طراح بخش کوچکی از پروژهی یک طراح بهنام «یوگنی یرمکاو» است که مصاحبههای بسیارکوتاهی را با طراحان مختلف (که اغلب طراحگرافیک هستند) انجام میدهد.
هریک از این مصاحبهها شامل پنج سؤال و جواب هستند. او از همه طراحان پنج سؤال یکسان پرسیده؛ سؤالات مهم، پاسخهای کوتاه.
اصل این پروژه بر این اساس بنا شده است: کلمات اضافی و بیهوده، هرچه کمتر، بهتر. هدف، انتقال اطلاعات مفید و تا حد ممکن خلاصه شده به خوانندگان است.
این مصاحبهها بهصورت اینترنتی و از طریق ایمیل انجام شدهاند. این پروژه در ماه آوریل سال ۲۰۱۴ آغاز شد و اولین مصاحبه در ۱۳ ماه مه ۲۰۱۴ منتشر شد. مطالعهی این مصاحبهها میتواند مفید باشد.
هنگامی که در این حرفه آغاز به کار کردید با چه مشکلاتی مواجه شدید؟
استخدام شدن! من فارغالتحصیل یکی از بهترین آموزشگاههای کشور با بالاترین نمره بودم، کارم به نسبت خوب بود، عشق به طراحی داشتم و در کمال سادگی فکر میکردم همهی اینها کافی است و استخدام شدن قدم سادهی بعدی خواهد بود. ظاهراً من اولین نفری نبودم که برای شغلهای فارغالتحصیلان که ظرفیتشان هم محدود بود اقدام کرده بودم! به ما گفته شده بود برای استخدام شدن بهطور متوسط باید صد تا فرم درخواست به جاهای مختلف ارسال کنیم. خوشبختانه من با درخواست یازده یا دوازدهم در اولین شغل خود استخدام شدم. چند هفته (چند ماه) اول پس از فارغالتحصیلی برای افراد پر از حس دلهره و کمبود است و سیستم آموزشی ما آنطور که باید دانشجویان را برای زندگی در دنیای واقعی آماده نمیکند.
استخدام شدن! من فارغالتحصیل یکی از بهترین آموزشگاههای کشور با بالاترین نمره بودم، کارم به نسبت خوب بود، عشق به طراحی داشتم و در کمال سادگی فکر میکردم همهی اینها کافی است و استخدام شدن قدم سادهی بعدی خواهد بود. ظاهراً من اولین نفری نبودم که برای شغلهای فارغالتحصیلان که ظرفیتشان هم محدود بود اقدام کرده بودم! به ما گفته شده بود برای استخدام شدن بهطور متوسط باید صد تا فرم درخواست به جاهای مختلف ارسال کنیم. خوشبختانه من با درخواست یازده یا دوازدهم در اولین شغل خود استخدام شدم. چند هفته (چند ماه) اول پس از فارغالتحصیلی برای افراد پر از حس دلهره و کمبود است و سیستم آموزشی ما آنطور که باید دانشجویان را برای زندگی در دنیای واقعی آماده نمیکند.
یک طراح جوان باید چه کار کند تا هیچکس او را استخدام نکند و به او سفارش کار ندهد؟
عوضی باشید. خیلی ساده است! من با فارغالتحصیلان زیادی مصاحبه کردهام و همیشه شخصیت آنها برایم مهمتر بود تا قابلیتهایشان. بدیهی است که داشتن استعداد یک امر ضروری است و داشتن تواناییهای تکنیکی امتیاز بسیار خوبی است، ولی اگر عوضی باشید هیچکس تمایلی به همکاری با شما نخواهد داشت. بین اعتماد به نفس داشتن و مغرور بودن یک خط قرمز وجود دارد که توصیه میکنم در مصاحبهها از آن عبور نکنید. جوانکی را به خاطر دارم که برای مصاحبه آمده بود و حتی یک نمونه کار به همراه نداشت! در این جامعه همه به هم پیوسته هستند و مهم است که تصویر موجهی از خود نشان دهیم، بهعلاوه همانطور که پیش از این اشاره کردم افراد مستعد زیادی هستند که دنبال شغل میگردند. بنابراین اگر با غرور و های و هوی به مصاحبه بروید بلافاصله به سمت درب خروجی راهنمایی خواهید شد.
عوضی باشید. خیلی ساده است! من با فارغالتحصیلان زیادی مصاحبه کردهام و همیشه شخصیت آنها برایم مهمتر بود تا قابلیتهایشان. بدیهی است که داشتن استعداد یک امر ضروری است و داشتن تواناییهای تکنیکی امتیاز بسیار خوبی است، ولی اگر عوضی باشید هیچکس تمایلی به همکاری با شما نخواهد داشت. بین اعتماد به نفس داشتن و مغرور بودن یک خط قرمز وجود دارد که توصیه میکنم در مصاحبهها از آن عبور نکنید. جوانکی را به خاطر دارم که برای مصاحبه آمده بود و حتی یک نمونه کار به همراه نداشت! در این جامعه همه به هم پیوسته هستند و مهم است که تصویر موجهی از خود نشان دهیم، بهعلاوه همانطور که پیش از این اشاره کردم افراد مستعد زیادی هستند که دنبال شغل میگردند. بنابراین اگر با غرور و های و هوی به مصاحبه بروید بلافاصله به سمت درب خروجی راهنمایی خواهید شد.
آیا نکتهای هست که آرزو میکردید ایکاش از ابتدای فعالیت خود در این حرفه میدانستید؟
نه، اگر میدانستم تقلب حساب میشد؛ وقتی به گذشته نگاه میکنم پروسهی لذتبخش یادگیری و کسب تجربه را میبینم که در حین کار برایم ممکن شد. همانطور که باک۶۵ (هنرمند هیپهاپ) میگوید: “لزوماً تند همیشه بهتر از کند نیست”. بهعلاوه من خیلی خوششانس بودم که همان ابتدا فهمیدم در چه کاری مفیدتر خواهم بود و در همان زمینه مشغول شدم. با این حال شاید تنها نصیحتی که به گذشتهی خودم میکردم این بود که از اولین روزهایی که حقوق میگیرم، پسانداز را آغاز کنم و کمتر از آن کتابهای قطور و سنگین طراحی بخرم که امروز جابهجایی خانه را برایم تبدیل به یک کابوس کردهاند!
نه، اگر میدانستم تقلب حساب میشد؛ وقتی به گذشته نگاه میکنم پروسهی لذتبخش یادگیری و کسب تجربه را میبینم که در حین کار برایم ممکن شد. همانطور که باک۶۵ (هنرمند هیپهاپ) میگوید: “لزوماً تند همیشه بهتر از کند نیست”. بهعلاوه من خیلی خوششانس بودم که همان ابتدا فهمیدم در چه کاری مفیدتر خواهم بود و در همان زمینه مشغول شدم. با این حال شاید تنها نصیحتی که به گذشتهی خودم میکردم این بود که از اولین روزهایی که حقوق میگیرم، پسانداز را آغاز کنم و کمتر از آن کتابهای قطور و سنگین طراحی بخرم که امروز جابهجایی خانه را برایم تبدیل به یک کابوس کردهاند!
آیا قوانین و قواعد خاصی برای بالا بردن کیفیت کار در حرفه خود دنبال میکنید؟
کار کردن در یک استودیوی شلوغ و پر کار بسیار نشاطبخش است، اما زمانی که نیاز به تمرکز بیشتری داشته باشم از هدفون استفاده میکنم یا به اتاق خلوتتری میروم. اگر هم پروژهی شخصی بگیرم یا برای دل خودم کار کنم مطابق معمول در یک فایل بهصورت مرتب همهی کارها را نگهداری میکنم و از آن بکآپ میگیرم. این کار احتمال از بین رفتن کار را کاهش میدهد. همچنین چند دقیقهای به پیادهروی میروم. با اینکه پیدا کردن زمانی برای پیادهروی -آن هم وسط اجرای پروژه- کار راحتی نیست ولی کمک شایانی به پخته شدن ایدههای مختلف یا جرقههای جدید فکری میکند.آیا کتاب مناسبی برای طراحان جوان سراغ دارید که به آنها معرفی کنید؟
چهقدر زمان دارید؟ (به سوال سه مراجعه شود) کتابهای فوقالعادهی بسیار زیادی هستند که میتوان از آنها نام برد، اما پیش از آن میخواهم به طراحان توصیه کنم به طور کلی مطالعهی زیادی داشته باشند و مجلات، روزنامهها، وبلاگها، کتابها و… را بخوانند. دانستن تاریخ حرفهی خود و آگاه بودن به شرایط کنونی نیز مسالهی مهمی است. با مطالعه بودن و توان سخنوری داشتن، یکی قابلیت بسیار ارزشمند در حرفهی طراحی است و موجب میشود تا به جلسات مختلف دعوت شوید و در ملاقات با سفارشدهنده را با کیفیت قابل قبولی به انجام برسانید. این اسامی انتشاراتی است که کتابهای خوبی منتشر میکنند: Unit Editions، Lars Muller، Victionary و Laurence King. همچنین اینترنت مملو از مجلههای بسیار خوب است مانند magpile.comوstackmagazines.com. بنابراین دیگر بهانهای برای سرمایهگذاری نکردن روی مطالعه نمیماند.
کار کردن در یک استودیوی شلوغ و پر کار بسیار نشاطبخش است، اما زمانی که نیاز به تمرکز بیشتری داشته باشم از هدفون استفاده میکنم یا به اتاق خلوتتری میروم. اگر هم پروژهی شخصی بگیرم یا برای دل خودم کار کنم مطابق معمول در یک فایل بهصورت مرتب همهی کارها را نگهداری میکنم و از آن بکآپ میگیرم. این کار احتمال از بین رفتن کار را کاهش میدهد. همچنین چند دقیقهای به پیادهروی میروم. با اینکه پیدا کردن زمانی برای پیادهروی -آن هم وسط اجرای پروژه- کار راحتی نیست ولی کمک شایانی به پخته شدن ایدههای مختلف یا جرقههای جدید فکری میکند.آیا کتاب مناسبی برای طراحان جوان سراغ دارید که به آنها معرفی کنید؟
چهقدر زمان دارید؟ (به سوال سه مراجعه شود) کتابهای فوقالعادهی بسیار زیادی هستند که میتوان از آنها نام برد، اما پیش از آن میخواهم به طراحان توصیه کنم به طور کلی مطالعهی زیادی داشته باشند و مجلات، روزنامهها، وبلاگها، کتابها و… را بخوانند. دانستن تاریخ حرفهی خود و آگاه بودن به شرایط کنونی نیز مسالهی مهمی است. با مطالعه بودن و توان سخنوری داشتن، یکی قابلیت بسیار ارزشمند در حرفهی طراحی است و موجب میشود تا به جلسات مختلف دعوت شوید و در ملاقات با سفارشدهنده را با کیفیت قابل قبولی به انجام برسانید. این اسامی انتشاراتی است که کتابهای خوبی منتشر میکنند: Unit Editions، Lars Muller، Victionary و Laurence King. همچنین اینترنت مملو از مجلههای بسیار خوب است مانند magpile.comوstackmagazines.com. بنابراین دیگر بهانهای برای سرمایهگذاری نکردن روی مطالعه نمیماند.
منبع(+)