صفحه اشکان عاشوری

طراحی گرافیک، مقالات کسب و کار و دلنوشته ها

گروه کامپیوتر دانشگاه آزاد

اساتید و دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی

صفحه اشکان عاشوری

طراحی گرافیک، مقالات کسب و کار و دلنوشته ها

صفحه اشکان عاشوری

در مورد طراحی، گرافیست ها، کسب و کارها ، انرژی مثبت و خلاصه هر چیزی که میتونه برای یه طراح مهم باشه مینویسم.
راستی می‌تونم به محض انتشار مطلبی جدید، از طریق ایمیل شما رو خبردار کنم.
کافی است ایمیلی با عنوان «من رو از نوشته‌هات خبر دار کن» یا شبیه اون برام بفرستین. به هر حال خودم قرار هست جوابش رو بدم نه یه برنامه کامپیوتری یا روبوت :) (ashoori.ashkan7[at]gmail.com)

آخرین نظرات
  • ۱۱ ارديبهشت ۹۵، ۱۶:۱۸ - ساتیا سخی پور
    جالب بود
  • ۴ ارديبهشت ۹۵، ۱۵:۱۵ - سیّد محمّد جعاوله
    عالی بود

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اپلیکیشن های پیام رسان» ثبت شده است

پیش نویس : شروع این عنوان کمی سخت بود و نمیدونستم از کجا بنویسم پس با شروع،شروع کردم.

زمان من سرگرمی هایی که وجود داشت خیلی کم اما با نشاط بود.تلویزیون با برنامه های کم اما خوبش یه دوست خوب بود. هیچوق یادم نمیاد اون زمونا کل روز رو پای تلویزیون نشسته باشم.یاد میاد کم کم .تیله بازی،غایم باشک(بوشک)،گرگم به هوا ،فوتبال، بازی گوجه(یه بازی بود که چند نفر دور هم جمع میشدن و مثل والیبال توپ رو برای هم پرت میکردن و هرکس اشتباه میکرد وسط مینشست و بقیه با توپ میزدنش) یا شایدم جور دیگه بود قشنگ یادم نیست.اینقدر سرگرم بازی بودیم که نمیفهمیدیم کی شب شد(البته بازی هامون هم که معلومه همش بیرون بود و قاعدتا ارتباطات اجتماعیمون هم بیشتر).

آخی یادش بخیر کارت بازی.کارت بازی خودش چند رقم داشت (دمپایی سری،رنگارنگ، دستی و ....) وای که چقدر ساده و خوب بود.هفت سنگو داشتم جا مینداختما.لی لی هم که بازی دخترونه بود(البته یادمه پسرا هم بازی میکردن)

وسطــــی. وسطی هم عالمی داشت که کل خونواده باهاش به وجد میومدن.چقدر حرف داشتیم برای گفتن.همیشه جمع بودیم و خوش و خرم.ناخوشی هم بود اما به سرعت فراموش میشد.

حال و روز این روز ها اما خیلی بده.خیلی.نمیگم چون تکرار مکرراته.فقط اینکه باید اسم این نسل و برهه از زمان رو نسل تلگرام(اپلیکیشن های پیام رسان دونست).دیگه مردم حتی حوصله فکر کردن هم ندارن که شاید چند خطی بتونن بنویسن.گروه های جوک و طنز و خانوادگی کل مملکت رو گرفته(میگم کل چون تو شهرستانا بدتر از تهران شده) بچه های ما یه همدم و همبازی دارن = تبلت یا موبایل(یا هردو!!!)

سخت دنبال آدمهایی هستم که بتونن حرف بزنن بنویسن نقد کنن اما ..................... .

بگذریم اینم با یه دید روتین بشنو بگو بسه بسکه دیکته خوندی



پی نوشت: امیدوارم خودمون باشیم خود واقعیمون.فضای مجازیمون و خود واقعیمون یکی باشه.کمی برای هم احترام قائل بشیم و دست برداریم از این نگاه کن و رد شو.کمی بایستیم و بنگریم و تفکری بکنیم و باز به مسیر ادامه بدهیم.

نمیدونم شاید فرداها خودمم بیام این مطلبو بخونم برام گنگ باشه چه برسه......

  • اشکان عاشوری